Web Analytics Made Easy - Statcounter

غفور تصمیم گرفت به صورت داوطلبانه به نیروی هوایی بازگردد ولی تعدادی از خائنین او را تشویق به ترک ایران کردند که غفور در جواب آنها گفت: «این همه هزینه در زمان صلح برای تفریح ما خرج نشده، ما برای چنین روزهایی آموزش دیده‌ایم.»

به گزارش ایسنا،‌ سرتیپ خلبان غفور جدی روز هفدهم آبان سال ۱۳۵۹ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پیکر پاک شهید سرتیپ خلبان غفور جدی از بوشهر به تهران و از آنجا با یک فروند هواپیمای سی ۱۳۰ به تبریز منتقل شد و آنجا بود که وصیت آن شهید بزرگوار خوانده شد که در قسمتی از آن نوشته شده بود:« دوست دارم کفنم پرچم ایران باشد.»

غفور جدی اردبیلی سال ۱۳۲۴ در شهر اردبیل متولد شد. فرزند سوم خانواده بود. در سال ۱۳۴۶ برای طی دوره مقدماتی خلبانی وارد نیروی هوایی شد.دوره مقدماتی پرواز غفور در تهران دوسال به طول انجامید و در این مدت در فرودگاه قلعه مرغی پرواز با هواپیماهای تک موتوره را تجربه کرد و  سال ۱۳۴۸ به همراه دومین گروه دانشجویان اعزامی به آمریکا سفر کرد تا دوره تکمیلی خلبانی خود را در این کشور سپری کند.

ورود غفور به آمریکا

با ورود غفور به آمریکا فصلی نو در زندگی او آغاز شد به شکلی که بعد از حدود دو سال و در اوایل سال ۱۳۵۰ که آموزش‌های او در حال اتمام بود همگان را حیرت‌زده کرد. غفور با مهارت مثال زدنی پرواز می‌کرد و بارها توانست از استادان خود پیشی بگیرد و توانمندی خود را در هدایت هواپیما به رخ استادان آمریکایی بکشد. در نهایت در همین زمان موفق به اخذ گواهینامه خلبانی از ایالات متحده آمریکا شد.

نیروی هوایی آمریکا نمی‌خواست خلبان ماهری مثل غفور جدی را از دست بدهد به همین دلیل دست به کار شد و طی مکاتباتی با نیروی هوایی ایران موافقت آنها را برای جذب و بکارگیری غفور جدی در نیروی هوایی آمریکا جلب کرد.

«من فرزندم را برای میهنم پرورش داده‌ام»

نماینده نیروی هوایی آمریکا طی تماسی با خانواده غفور از پدرش سوال کرد که وی در پاسخ به آمریکایی‌ها گفت: «من فرزندم را برای میهنم پرورش داده‌ام.» به این ترتیب غفور که به درجه ستوان دومی نیز مفتخر شده و در آمریکا نیز شاگرد اول شده بود به ایران باز می‌گردد و خود را به فرماندهی پایگاه یکم شکاری تهران معرفی می‌کند.

چون او با نمره ممتاز گواهینامه خلبانی را اخذ کرده بود مختار بود که هر هواپیمایی را که می‌خواهد با آن پرواز نماید انتخاب کند که غفور هواپیمای «اف ۴» را انتخاب می‌کند. چون در آن زمان این جنگنده فقط در تهران و شیراز فعالیت داشت، وی نیز به شیراز منتقل شد و پرواز با هواپیمای «اف ۴» را در گردان ۷۲ تاکتیکی شیراز که مسئولیت آن بر عهده سرتیپ خلبان شهید جواد فکوری بود، آغاز کرد.

غفور جدی با ورود به شیراز پروازهای آموزشی، آزمایشی و تاکتیکی خود را همچون دیگر خلبانان پی‌گیری کرد ولی دیگر زمان آن رسیده بود که او شایستگی خود را به فرماندهان فعلی خود نیز نشان دهد. بیست سوم اردیبهشت سال ۱۳۵۲ ستوان‌یکم غفور جدی خود را برای یک پرواز آزمایشی آماده می‌کرد. وی به محض این که چرخ‌ها را می‌بندد متوجه تکان‌های خفیفی در هواپیما می‌شود که تصور می‌کند این تکان به خاطر گردابه‌های به جای مانده از جنگنده‌های جلویی باشد.

نجات یک هواپیمای در حال سقوط

روی همین اصل به آن توجهی نمی‌کند ولی به محض خارج کردن هواپیما از حالت پس سوز نه تنها لرزش‌ها کم نمی‌شود بلکه بر شدت آن نیز افزوده می‌شود. در کمتر از یک دقیقه همه چراغ‌های قرمز رنگ کابین خلبان شروع به چشمک زدن می‌کند که همه آنها نشان از نقص فنی در هواپیما را می‌داد ولی غفور نمی‌دانست هواپیما چه ایرادی پیدا کرده است و کدام سامانه دچار مشکل شده است.

در همین حال هواپیما تکان شدیدی می‌خورد و با زاویه زیاد شروع به اوج‌گیری می‌نماید. ستوان جدی سعی می‌کند به هر شکل ممکن هواپیما را از این حالت خارج نماید. غفور هرچقدر تلاش می‌کند اهرم هدایت هواپیما را به جلو فشار دهد موفق نمی‌شود در همین کش و قوس موتور جنگنده دچار واماندگی می‌شود و هواپیما به شدت شروع به کم کردن ارتفاع می‌نماید.

ستوان جدی بی‌درنگ با هماهنگی خلبان کابین عقب اهرم خروج اضطراری را فعال می‌کند و خلبان کابین عقب موفق به خروج اضطراری از هواپیما می‌شود و با کمک چتر نجات سالم به زمین می‌رسد ولی قهرمان اردبیلی قصد خروج از هواپیما را ندارد.

غفور مصمم است به هرشکل ممکن هواپیما را نجات بدهد. تلاش او نتیجه می‌دهد و سرانجام موفق می‌شود جنگنده سرکش را در اختیار بگیرد. بلافاصله به سمت پایگاه گردش کرد که ناگهان هواپیما دوباره شروع به تکان خوردن می‌کند ولی این بار هم وی موفق می‌شود جنگنده را در اختیار بگیرد و آن را روی باند پروازی به زمین بنشاند.

شهامت و رشادت مثال زدنی که ستوان جدی در این پرواز برای نجات یک هواپیمای چند میلیون دلاری به خرج می‌دهد او را مفتخر به دریافت یک درجه ترفیع می‌کند.

غفور جدی در مراسم تشویق خود عامل موفقیتش را یاد خدا، حفظ خون‌سردی و اجرای دقیق دستورالعمل‌های پروازی عنوان می‌کند. نیروی هوایی به پاس این شجاعت، خلبان خود او را به مرخصی سه ماهه تشویقی به آمریکا می‌فرستد.

سومین حضور غفور جدی در آمریکا

پس از بازگشت از آمریکا ستوان غفور جدی به پایگاه همدان منتقل می‌شود و تا شهریور ماه سال ۱۳۵۵ به خدمت خود در این پایگاه ادامه می‌دهد تا این که در این ماه نیروی هوایی نام او را برای طی دوره امنیت پرواز در لیست اعزامی به آمریکا قرار می‌دهد و ستوان جدی در آذر ماه سال ۱۳۵۵ برای بار سوم به آمریکا می‌رود.

غفور این دوره را نیز با موفقیت کامل پشت سر می‌گذارد و در مرداد ماه سال ۱۳۵۶ به ایران باز می‌گردد. پس از بازگشت ستوان جدی از آمریکا او به پایگاه شکاری بوشهر منتقل می‌شود. این آخرین پایگاهی بود که این خلبان دلاور در آن خدمت می‌کرد.

پس از پیروزی انقلاب، غفور به عنوان استاد خلبان و معلم هواپیمای «اف ۴» در پایگاه بوشهر مشغول به خدمت بود. همه چیز طبق روال عادی پیش می‌رفت و غفور بعنوان فرمانده بازرسی و امنیت پرواز پایگاه در حال انجام وظیفه بود تا این که سال ۱۳۵۹ آغاز شد.

دسیسه‌ای برای بدنامی  و تسویه غفور جدی

دست‌های دسیسه‌گر کمر به بدنامی غفور بسته بودند و با توجه به اوضاعی که به دلیل وقوع انقلاب بر نیروی هوایی حاکم بود، عناصری فرصت طلب به دنبال تسویه حساب‌های شخصی خود بودند و این باعث شد اوضاع برای غفور به خوبی به پیش نرود و نام او ناخواسته در لیست خلبانانی قرار گیرد که باید از نیروی هوایی تسویه شوند. غفور با دلی رنجور شروع به تسویه از نیروی هوایی کرد و در مراحل نهایی تسویه او، عراق از زمین و هوا به ایران حمله ور شد.

با شروع جنگ تحمیلی غفور تصمیم گرفت به صورت داوطلبانه به نیروی هوایی بازگردد ولی تعدادی از خائنین او را تشویق به ترک ایران کردند که غفور در جواب آنها گفت: «این همه هزینه در زمان صلح برای تفریح ما خرج نشده، ما برای چنین روزهایی آموزش دیده‌ایم.»
ستوان جدی به دفتر فرماندهی وقت پایگاه مرحوم سرتیپ خلبان «مهدی دادپی» می‌رود و می‌گوید:

« اکنون زمان آن رسیده که جوابگوی خرجی باشم که برای من شده است. می‌خواهم بجنگم. برایم مهم نیست چه اتفاقی افتاده  یا قرار است بیفتد. دینی به مملکتم دارم که باید آن را ادا نمایم. درجه‌هایم را هم نمی‌خواهم فقط می‌خواهم بجنگم نمی‌توانم دوستانم را تنها بگذارم.»

مرحوم دادپی خواهش غفور را می‌پذیرد و با فرماندهی وقت نیرو شهید سرتیپ خلبان جواد فکوری تماس می‌گیرد و ایشان ضمن موافقت با درخواست غفور دستور می‌دهند درجه‌های او نیز بازگردانده شود.

غفور شادمان از دستور فرماندهی و خشمگین از دشمن بعثی، پای در رکاب نبرد می‌گذارد و در مدت ۴- ۵ روز ابتدایی جنگ ۸۰ پرواز عملیاتی انجام می‌دهد. سرهنگ غفور جدی در تمام این مدت ۴۵ روز برای هر پرواز از خانواده حلالیت می‌طلبد.

آماده شدن برای دیدار با مادر/ ابلاغ یک مأموریت

آبان ماه به نیمه رسیده و مادر از دوری فرزند بی‌تاب است ولی غفور در آن شرایط حساس نمی‌توانست پایگاه را برای مدت طولانی ترک کند و بالاخره قرار می‌شود مادر از اردبیل به تهران بیاید و غفور نیز به تهران سفر کند تا دیدارها تازه شود.

برگه مرخصی غفور برای روز هفدهم آبان ماه سال ۱۳۵۹ صادر می‌شود و غفور شادمان و بی‌تاب برای دیدار مادر، شب هنگام وسایل سفر را مهیا می‌کند. صبح روز هفدهم نامش در برد پروازی قرار دارد. غفور دو پرواز عملیاتی را انجام می دهد و سپس از دوستان به قصد سفر به تهران خداحافظی می کند ولی در همین هنگام یک ماموریت مهم برون مرزی به او ابلاغ می‌شود.

حصر آبادان در حال تکمیل شدن است و هر آن احتمال دارد آبادان نیز سقوط کند. نیروهای دشمن در نزدیکی بصره مستقر هستند و از همان محور قصد عبور از مرزهای ایران را دارند.پرسنل فنی بی درنگ دو فروند فانتوم مسلح را آماده پرواز می‌کنند. غفور به سمت آشیانه می‌رود و پا در پلکان هواپیما می‌گذارد ولی انگار چیزی را فراموش کرده است. برمی‌گردد و به طرف سربازی می‌رود که جلوی آشیانه ایستاده است. او را در آغوش می‌کشد و از او حلالیت می‌طلبد و ساعت و گردنبند منقش به نام الله را که هیچ گاه از خود جدا نمی‌کرد به سرباز هدیه می‌کند.

سومین پرواز جنگی غفوردر این روز در پیش است. دو فروند فانتوم مسلح یکی به خلبانی سرهنگ «اصغر سپیدموی آذر» و کمک ستوان «اعظمی» و دیگری به خلبانی سرهنگ غفور جدی و کمک ستوان «خلجی» روی باند قرار می‌گیرند.

جنگنده‌ها با کم کردن ارتفاع از جنوب خرمشهر و سمت چپ فاو وارد خاک عراق می شوند و سمت بصره را در پیش می‌گیرند ولی در طول مسیر هیچ نیرویی مشاهده نمی‌شود. جنگنده‌ها با رسیدن به بصره با گردش به سمت راست به سمت مرزهای ایران گردش می‌کنند. در همین اثنا غفور متوجه یک نخلستان در نزدیکی بصره می‌شود که تعدادی پدافند در میان آن استتار شده است.

با دقت بیشتر خلبانان متوجه حدود ۴۰ فروند تانک می‌شوند که کاملا استتار شده و لوله‌های آن طوری استتار شده که به نظر دودکش خانه روستایی به نظر می‌رسد. هواپیمای شماره یک خلبان سپیدموی روی رادیو اعلام می‌کند که شما از من فاصله بگیرد اول من بمباران می‌کنم سپس شما حمله‌ور شوید.

هواپیما هدف قرار می‌گیرد

شماره یک بمب‌های خود را روی هدف رها می‌کند. سرهنگ با شیرجه روی هدف با دقت فراوان بمب‌هایش را رها می‌کند.دود غلیظ ناشی از سوختن تانک‌های دشمن فضا را پر کرده بود. ناگهان هواپیما تکان شدیدی می‌خورد و ثانیه هایی بعد با یک تکان شدید دیگر به بالا پرتاب می‌شود. خلبان کابین عقب متوجه نشان دهنده دور موتور سمت راست می‌شود که عقربه آن به صفر می‌رسد و موتور سمت راست از کار می‌افتد.

فرزندان شهید غفور جدی


چراغ‌های قرمز چشمک زن همراه با بوق‌های ممتد نشان از وضعیت وخیم جنگنده می‌داد. غفور همچنان ساکت و مصمم به سمت مرز پرواز می‌کرد. او مصمم بود به هر شکل ممکن از مرز عبور نماید. بعد از گذشتن جنگنده از بهمنشیر وارد مرزهای ایران می‌شوند که غفور روی رادیو اعلام می‌کند که هواپیمایش مورد اصابت موشک قرار گرفته و یکی از موتورها از کار افتاده، هیدرولیک هواپیما هم دیگر جواب نمی‌دهد، با این شرایط به پایگاه نمی‌رسیم و باید هواپیما را ترک کنیم.

سرعت هواپیما زیاد و ارتفاع آن کم بود. در این شرایط امکان اجکت وجود نداشت. سرهنگ جدی با خلبان کابین عقب صحبت می‌کند که آماده باش ارتفاع می‌گیریم و سپس بیرون می‌پریم. غفور هواپیما را به ارتفاع ۳۰۰۰ پایی می‌رساند اکنون ۵۰ کیلومتر از مرز فاصله دارند. ناگهان هواپیما از کنترل غفور خارج می‌شود و شروع به کم کردن ارتفاع می‌کند. سرهنگ به خلبان کابین عقب می‌گوید آماده اجکت باش و سپس ضامن را می‌کشد و هر دو خلبان در حدود کیلومتر ۷ جاده ماهشهر - آبادان از هواپیما خارج می‌شوند.

ستوان خلجی به سلامت به زمین می‌رسد ولی از ناحیه گردن و دست زخمی می‌شود و به دنبال غفور می‌گردد. از دور دودی را مشاهده می‌کند که نمایانگر محل سقوط هواپیماست. کمی که جلوتر می‌رود چتر سرهنگ غفور جدی را می‌بیند. بدن ستوان یخ می‌زند. چند متر آن طرف‌تر غفور را می‌بیند. وای خدای من صندلیش جدا نشده است و کمربندهایش هنوز بسته است.

در نگاه اول خلجی فکر می‌کند غفور بی‌هوش شده. صدایش می‌زند غفور غفور. همزمان با دست به صورت غفور می‌زند. نبضش را می‌گیرد ولی قلب غفور از تپیدن ایستاده است. غفور نفس نمی‌کشد. ستوان ناگهان متوجه سینه غفور می‌شود که بالا آمده مچ پایش هم در اثر برخورد با زمین شکسته است.

منطقه خیلی ناامن بود و ستوان باید منطقه را ترک می‌کرد ولی با پیکر غفور باید چه کار می‌کرد. نمی‌توانست او را همان جا رها کند. در همین افکار بود که متوجه دو ماشین جیپ شده که به طرف آنها می‌آمدند پیش خود تصور نکرد که شاید عراقی باشند کلت کمری را برداشت تا با آنها مبارزه کند ولی هیچ پناه‌گاهی وجود نداشت او داخل یک بیابان مسطح سقوط کرده بود.

ماشین ها در ۵۰۰ متری خلجی ایستادند و نفراتی از آن پیاده شدند و اسلحه‌های‌شان را به طرف او گرفتند. کمی جلوتر رفت که یکی از آنها به فارسی گفت جلو نیا! خوشحال از این که آنها ایرانی هستند فریاد زد من هم ایرانی هستم و به طرف آنها دوید که ناگهان یکی از آنها تیر هوایی شلیک کرد و گفت : «بخواب روی زمین.»

ستوان کارت خود را از جیبش بیرون آورد و گفت من خلبان ایرانی هستم دوستم هم شهید شده است نفرات جلو آمدند و او را در آغوش کشیدند و همگی کنار غفور نشستند و فاتحه‌ای برای او تلاوت کردند.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: خلبان نيروي هوايي ارتش آمريكا غفور جدی اردبیلی خلبان کابین عقب سرتیپ خلبان نیروی هوایی غفور جدی ستوان جدی ماه سال

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۶۳۸۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بایدن در دو نسخه؛ سرکوب زنان آمریکایی و حمایت از زنان ایرانی

وقوع رخداد‌هایی که در دانشگاه‌ها اتفاق افتاد ۷ ماه پیش غیرقابل تصور بود، این‌که یک زن سفیدپوست آمریکایی، آن هم دانشگاهی، توسط دولتش که موعظه آزادی می‌کند و گزارش‌های سالانه در مورد لزوم احترام کشور‌های جهان به حقوق زنان منتشر می‌کند، تنها به دلیل بیان دیدگاه‌هایش مورد ضرب و شتم قرار گیرد و بازداشت شود.

اما به باور ناظران و حتی مؤرخان و فیلسوفان «طوفان الاقصی» دژ‌های توهم انسان‌دوستی و دموکراسی غرب را در هم کوبید و چهره‌ی واقعی آزادی‌ها در آن را آشکار کرد.

دانشگاه‌های آمریکا ۱۸ آوریل جاری، موجی از اعتراضات گسترده علیه کمک‌های مالی و تسلیحاتی واشنگتن به اسرائیل جهت نسل‌کشی فلسطینی‌ها به دست رژیم صهیونیستی را کلید زدند که از ۷ اکتبر آغاز شده بود.

این اعتراضات خیلی زود دانشگاه‌های کلمبیا، اموری، نورث وسترن، جرج واشنگتن، جرج تاون، ییل، واشنگتن، کالیفرنیای جنوبی، هاروارد و دیگر مراکز و مؤسسات علمی و تحقیقاتی معروف ایالات متحده را فرا گرفت.

این اعتراضات به دانشگاه‌های داخل آمریکا ختم نشد، بلکه در راستای آن دانشگاه‌های استرالیا، کانادا و سپس فرانسه نیز در برگرفت. این درحالی است که خبر‌هایی از شعله‌ور شدن دامنه این اعتراضات در دیگر کشور‌های غربی، به ویژه انگلیس به عنوان اولین حامی شکل‌گیری «اسرائیل» در سرزمین‌های اشغالی فلسطین در سال ۱۹۴۸، نیز به گوش می‌رسد.

تا این لحظه تجاوزات رژیم صهیونیستی به نوار غزه منجر به شهادت بیش از ۳۵ هزار فلسطینی شده است که بیشتر آنها را زنان و کودکان تشکیل می‌دهند. علاوه بر تخریب اکثر شبه کامل زیرساخت‌ها و مناطق مسکونی غزه.

شلاق کابوی آمریکایی

وقتی پلیس برای سرکوب دانشجویانی که حمایت مالی از نسل‌کشی را محکوم می‌کردند، وارد میدان شد، زنان را ضرب و شتم و آنها را به همراه صد‌ها دانشجو و استاد بازداشت کرد.

در این ضرب و شتم‌ها و بازداشت‌ها حتی مدرک تحصیلی پرفسور «کارولین فولین»، استاد اقتصاد دانشگاه اموری نیز به دادش نرسید. دنیا فریادهایش را که می‌گفت: "من پروفسور هستم" و ناله‌هایش زیر پای پلیس را شنید. صحنه‌ای که یادآور قتل «جرج فلوید» سیاه‌پوست آمریکایی به دست پلیس بود.

با «جیل استاین» ۷۳ ساله، پزشک و کاندیدای ریاست جمهوری نیز اینگونه رفتار شد. پلیس وی را به دلیل شرکت در اعتراضات دانشگاه واشنگتن بازداشت کرد.

در صحنه‌ای دیگر، یک پلیس کفش‌های سنگین خود را بر گردن دختر جوانی فشار می‌دهد، چون می‌خواست کمک مالی دولتش به کشتار کودکان و زنان غزه متوقف شود.

مقابل این صحنه‌های خشونت‌آمیز، مردم اظهارات بایدن را به یاد می‌آورند که چگونه در آنها ظلم به زنان در ایران و سایر کشور‌های جهان را محکوم می‌کرد.

بایدن در اظهاراتی گفته بود، زنان در ایران برای حق آزادی، آزادی‌بیان، تجمع و تظاهرات مبارزه می‌کنند و افزوده بود: «زنان در سراسر جهان تحت آزار و اذیت هستند. تهران باید به خشونت علیه شهروندانش پایان دهد.»

این تنها نسخه خارجی کابوی هشتاد ساله نیست که به خود اجازه می‌دهد، ارزش‌هایی، چون آزادی، همزیستی و تمدن را به ملت‌هایی صادر کند که از نخستین سپیده‌دم تاریخ، تمدن‌ساز بوده‌اند.

در نسخه داخلی، کابوی هشتاد ساله به شهروندانش به ویژه زنان، اجازه می‌دهد، فقط در مسائلی، چون بیکاری، سقط جنین، مهاجرت، * و تراجنسیتی اظهارنظر و تظاهرات کنند و هرگز اجازه ندارند، از خطوط قرمز عبور و برادر بزرگ‌تر را عصبانی کنند.

شخصیت‌های اورول

برادر بزرگتری که «جورج اورول» در رمانش «قلعه حیوانات» (۱۹۸۴) پیش‌بینی کرد، کسی جز «بنیامین نتانیاهو»، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی نیست که از دور تمام رخداد‌های جاری در واشنگتن و دیگر شهر‌های آمریکا را زیر نظر دارد و نظر خود را بر آنها در کشوری تحمیل می‌کند که از آن به عنوان بهشت آزادی‌ها یاد می‌شد.

از آنجایی که هدف جنبش دانشجویی رهایی از سلطه برادر بزرگ است، لذا لازم بود، «وینستون اسمیت» قهرمان، نقش خود را در هدف قرار دادن مراکز فکری، فرهنگی، مدنی و به طور کلی علمی ایفا کند تا آگاهی و بیداری از این مراکز به جامعه آمریکا و از آنجا به افکار عمومی جهان درز پیدا نکند تا مبادا پایه‌های تجاوز، بی‌عدالتی و فساد در جهان متزلزل شود.

به همین دلیل، بایدن به پلیس و گارد ملی اجازه می‌دهد تا زنانی که علیه ظلم برادر بزرگ‌تر در اسرائیل قیام می‌کنند، را ضرب و شتم کنند و خود به حمایت‌های مالی و تسلیحاتی‌ش از «اسرائیل» ادامه می‌دهد، حتی اگر همه مردم آمریکا از جمله یهودیان، از وی متنفر باشند.

در این راستا، هفته گذشته رئیس جمهور آمریکا با کمک مالی ۲۶ میلیارد دلاری به «اسرائیل» برای ادامه جنگ‌ش در نوار غزه موافقت کرد و متعهد شد که همچنان به حمایت‌هایش جهت تأمین و تضمین امنیت و برتری این رژیم بر همسایگانش ادامه دهد.

به تبعیت از بایدن، بلینکن و کربی نیز نقش روزانه خود را ایفا و هر روز تأکید می‌کنند که «اسرائیل» مرتکب نسل‌کشی نشده، غیرنظامیان را هدف قرار نداده و قوانین بین‌المللی را نقض نکرده است. آنها اصرار دارند، حقایقی که با تمام جزئیات آن در رسانه‌های دنیا پخش می‌شود و میلیارد‌ها نفر در سراسر جهان آنها مشاهده می‌کنند، دروغی بیش نیست.

وحشتناک‌ترین کابوس.. مرحله‌ای بی‌مانند در تاریخ

با همه اینها، «مازن النجار»، نویسنده و خبرنگار شبکه «الجزیره» بر این باور است، خیزش دانشگاه‌های آمریکا مرحله‌ای منحصربه‌فرد «در مبارزه فرهنگی با نظام سلطه امپریالیستی» است. این خیزش «برخی پیوند‌های این نظام را گسسته و الهام‌بخش بسیاری از مردم دنیا شد و پیش‌روی آنها افق‌های انسانی، معنوی و اخلاقی جدیدی گشود.»

النجار در مقاله‌ای در شبکه الجزیره نوشت: «آنچه در دانشگاه‌های آمریکا اتفاق می‌افتد به وحشتناک‌ترین کابوس صهیونیست‌ها تبدیل شده است. این اعتراضات، چیزی جز مشروعیت‌زدایی از "اسرائیل" و رسواکردن اخلاقی آن، به‌ویژه در میان نسل‌های جوان غرب نیست. نباید فراموش کرد که هم اکنون این احتمال به شدت مطرح است که این خیزش‌ها و تظاهرات‌ها توسط نسل جدیدی از یهودیان در غرب رهبری شود. نسلی که اگرچه در خانواده‌های ریشه‌دار یهودی و حتی صهیونیستی بزرگ شده‌اند، اما روایت صهیونیسم جهانی را تکذیب می‌کنند و به دنبال حقیقت و عدالت هستند».

«عمار علی حسن»، پژوهشگر و جامعه‌شناس جهان عرب نیز می‌گوید: «با گذشت زمان، جوانان در غرب محدودیت‌هایی که شهروندان کشورهای‌شان درباره اسرائیل وضع‌شده را در هم می‌شکنند، محدودیت‌هایی که برای چندین دهه برای آنها اعمال شده و حالا متوجه شده‌اند، همه پوچ و ناحق هستند.»

و چه بسا شاهد تحقق خیلی زود این گفته «کریس هگز»، نویسنده و خبرنگار نظامی آمریکایی باشیم که در یکی از گزارش‌های خود خاطرنشان کرد: «دانشجویان آمریکایی که در میان آنها بسیاری از یهودیان نیز مشاهده می‌شوند، در خیزش خود شجاعت اخلاقی و جسمی بسیاری نشان دادند. این خیزش را چیزی جز شکست فاحش نخبگان و نهاد‌های حاکم نیست. خیزشی که خواسته‌اش توقف بزرگ‌ترین جنایت یعنی نسل‌کشی است.»

منبع: فارس

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • اولین خلبان بازرگانی ایرانی؛ کاپیتان داریوش تیمسار
  • چطور برای افغان‌ها کار هست، برای ایرانی‌ها کار نیست؟!
  • امپراتوری ستاره ایرانی در رومانی با ۵۶۲ امتیاز!
  • امپراطوری ستاره ایرانی در رومانی با ۵۶۲ امتیاز!
  • بایدن در دو نسخه؛ سرکوب زنان آمریکایی و حمایت از زنان ایرانی
  • دانشجویان تعلیق شده در آمریکا به ایران بیایند با هزینه تحصیل‌ رایگان!
  • پذیرش دانشجویان اخراجی آمریکا به صورت رایگان و با تمام امکانات در ایران
  • تماس سنای آمریکا با دیوان بین‌المللی کیفری برای جلوگیری از اقدام احتمالی علیه سران تل‌آویو
  • اعلام آمادگی این دانشگاه ایرانی برای پذیرش دانشجویان اخراجی آمریکا
  • همسر ابراهیم رئیسی و انسیه خرعلی از یکجا پُست جدید گرفتند